به گزارش خبرنگار مهر، دوّمین نشست «روششناسی اجتهادیِ رهبر معظّم انقلاب» با محوریّت کتاب «درسنامه غناء و موسیقی» و سخنرانی حجتالاسلاموالمسلمین احمد مبلغی، استاد درس خارجفقه حوزه علمیه قم و عضو مجلس خبرگان بههمّت مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی – دفتر قم و با همکاری مؤسسه عالی فقه و علوم اسلامی در سالن همایشهای موسسه عالی فقه و علوم اسلامی برگزار شد.
آنچه در ادامه میآید مشروح بیانات حجتالاسلام مبلّغی در تشریح روش اجتهادی آیتالله العظمی خامنهای در کتاب مذکور میباشد:
اهمیت روششناسی اجتهادی
علم «روششناسی» متکفّل آن است که روش را تعریف نماید، مؤلفههای روش را تبیین کند و روشِ بهکارگرفتهشده توسط علما و فقها را شناسایی و عرضه نماید؛ چنانچه روششناسی بهعنوان یک علم مستقل در حوزههای علمیه جدی گرفته شود ثمرات آن به دیگر رشتههای علمی تسرّی خواهد یافت.
اهمّیت روششناسی اجتهادیِ رهبر معظّم انقلاب در کتاب «درسنامه غناء و موسیقی» این است که رویکردی بدیع، دقیق و آموزشپذیر در آن به چشم میخورد که در حوزههای علمیه قابلاستفاده است.
روششناسی فقهای نیرومندی همچون شهید صدر، امام خمینی، آیتالله خویی (رضواناللهعلیهم) و رهبر معظّم انقلاب باید انجام گیرد، چراکه فقه ما را هدفمند، هوشمند و چارچوبمند میسازد و به عبارتی ما را در یک جادهی هموار قرار میدهد تا حرکت علمی خود را سرعت ببخشیم.
تعریف روش فقهی
روش فقهی عبارت است از چارچوب دادن، فعّال کردن و مؤثر قراردادن عمل «استنباط» و ارکان آن از رهگذر ایجاد و اتّخاذ نگاهها، رویکردها و زاویههای دید ویژه از یک طرف، تکّیه کردن بر معلومات، اقوال و قرائن خاص از طرف دیگر و بهکارگیری تکنیکهای مؤثر در استنطاق نصّ و ایجاد هماهنگی ویژه بین مصادر از طرف سوم و چگونگی تنظیم و ترتیب حرکت در استنباط و چینش اجزاء مختلف آن از طرف چهارم.
عمل استنباط گاهی یک روش است یعنی فقیه در عمل استنباط از یک روش خاص کمک میگیرد؛ اما گاهی استنباطکننده «صاحب روش» نیست و طبعاً به روشهای مختلف متوسل میشود و راهی را در پیش میگیرد که بدان واقف نیست.
روش در بستر ارکانِ اجتهاد متولد میشود و اگر فردی یک یا چند رکن را در عمل استنباط «فعال» نکند، روش فقه او ناقص است. البته داشتن ارکان چندگانه در اجتهاد لزوماً به معنای داشتن روش در آنها نیست، ممکن است فردی این ارکان را بهصورت عمومی و بدون داشتن نگاه، دیدگاه، رویکرد و تکنیک به انجام برساند.
ارکان عمل استنباط
اگر بخواهیم روششناسی اجتهادی حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی) را مورد بررسی قرار دهیم میبایست تعریف «روش» و «ارکان استنباط» روشن شود ؛ ارکان عملیة الاستنباط عبارت است از:
۱- فقه النصّ؛ که شامل دو بخش فقهالقرآن و فقهالحدیث میباشد و فقهالحدیث نیز شامل دو بخش فقه مضمونالحدیث و فقه سندالحدیث است.
فقه الحدیث که یکی از زیر مجموعههای فقه النص می باشد، یکی از زمینههایی است که «روش» در بستر آن شکل میگیرد و میتوان در این حوزه، اختلاف روشی و یا قدرت یک روش را نسبت به دیگر روشها مورد سنجش و شناسایی قرار داد. برخی سراسیمهوار حدیث را مطرح میکنند و روشی برای شناخت آن ندارند، اینچنین پرداختنی به حدیث اساساً «فقه الحدیث» نیست اما کسانی دارای عناصری از روش هستند که میتوانند توجه عمیق فقیهانهی خود را به «حدیث» معطوف نمایند.
فقه الحدیث یک رکن عمیق استنباط میباشد و تفاوت مکتب قم با مکتب نجف در توجه ویژهی قمیها به حدیث است؛ لذا حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی) از اینجهت در زمرهی مکتب عامّ قم جای دارند؛ منتها هنر ایشان در این است که ظرایفی را مورد توجه قرار دادهاند که فقهالحدیثشان به یک فقه الحدیثِ ویژه و پویا تبدیل شده است.
۲- فقه الموضوع؛ که به معنای کوشش فقیهانه در محیط استنباط برای شناخت موضوع میباشد.
هنگامی که از فقه الموضوع سخن به میان میآید میتوان آن را به دو دسته تقسیم کرد: ۱. فقه الموضوع وارد فی النص؛ ۲. فقه الموضوع الجدید.
۳- فقه الآراء والأقوال؛ «علم» مقوّم از آراء و اقوال است و برای استنباط در یک موضوع میبایست نظریات و دیدگاههای علمای پیشین مورد بررسی قرار گیرد. چراکه بسیاری از حقایق شریعت در آراء علما و فقیهان منعکسشده است و ما در امتداد طیف گستردهای از نظریات قرار داریم.
۴- فقه اللغة؛ بدینمعنا که لغتهای واردشده در حدیث و نصوص را بدانیم.
۵- فقه السیرة و المرتکزات و الاعراف.
۶- فقه التطبیق؛ به معنای تطبیق دادن قواعد دخیل در استنباط است که ممکن است فقها با روشهای مختلف، روایات را تطبیق دهند.
۷- فقه الترتیب؛ که به معنی ترتیب دادن و مسیر حرکت در عمل استنباط معنا میشود.
در این جلسه فعلاً فقط دربارهی دو رکن اوّل سخن خواهیم گفت و مابقی مباحث را به مجالی دیگر موکول میکنیم:
۱- عناصر فقه الحدیثیِ آیتالله العظمی خامنهای
در روش فقهالحدیثِ رهبر معظّم انقلاب چند عنصر و سازو کار وجود دارد که قابلتوجه است:
۱-۱. لحنالقول شناسی حدیث
به معنی فحوا و مضمونی از قول است که از رهگذر تأمّل شناخته میشود و غیر از استحضار است. لحن القول وجهی و جزئی از وجوه «گفتمان» است که اگر بخواهیم برای مفهوم «گفتمان» معادلی در ادبیات حدیثی بیابیم میبایست به کلمه «لحن» تمرکز کنیم.
در فقه الحدیث باید گفتمان روایی شناخته شود. زیرا در غیر اینصورت مضمون دقیق احادیث به دست نخواهد آمد؛ رهبر معظّم انقلاب شیوههای گوناگونی برای شناخت گفتمان روایی در پیشگرفتهاند.
یکی از شیوههایی که معظّمله برای شناخت گفتمان روایی مورد توجه داشتهاند، این است که فقیه باید فضای عمومی احادیث را از رهگذر مراجعه به همهی احادیث فراروی خود خلق کند؛ از منظر ایشان در زمینه فقهالحدیث باید همه احادیث قوی و ضعیفِ مرتبط با یک باب را فراروی خودمان قرار دهیم تا به فضای عمومی حاکم بر این احادیث دست پیدا کنیم و درون این فضای حاکم به فهم و تلقی صحیح برسیم.
تعبیر ایشان چنین است: «نمیخواهیم اکتفا کنیم به آن دسته از روایاتی که دلالت و سندش تامّ است، علت هم این است که میخواهیم فضای عمومی احادیث و بیانات ائمه معصومین (علیهمالسلام) معلوم بشود، گاهی انسان مضمونی را از یک روایت ممکن است به دست نیاورد اما مجموع روایات را که نگاه میکند فهم و تلقیای پیدا میکند، ما میخواهیم این فهم و تلقی به وجود بیاید.» لذا یک اصل مطرح در روششناسی اجتهادی مقام معظم رهبری «لحنالقول شناسی» است.
البته تکنیکهای دستیابی ایشان به لحن القول متعدد است و ما در اینجا به عنوان نمونه این مورد را مطرح کردیم. نکته مهم اینکه در اینجا باید یک تفکیک میان گفتمان روایی و مراد امامان قائل شد؛ وقتی لحن و گفتمان امامان شناخته شود، شناخت مراد امامان نیز آسانتر خواهد بود. اما اگر ادبیات و لحن مربوط به کلمات امامان را ندانیم در تشخیص مراد امام نیز دچار مشکل خواهیم بود.
۲-۱. توجه به مناسبات حاکم بر سوال و جواب
شیوه دوم در فقهالحدیث ایشان، بهرهگیری از قاعده مناسبات حاکم بر سؤال و جوابهای مطرحشده در روایات است، به عبارتی یکی از راههای دستیابی به «محتوا» توجه به سؤالاتی است که در ابتدای احادیث از سوی اصحاب یا هر سائل دیگری مطرحشدهاست و امام با توجه به آن سوال پاسخ دادهاند. بیتوجهی به سؤال یا بیتوجهی به مناسبات حاکم بر سوالوجواب باعث میشود که ما به مضمون حدیث دست نیابیم یا از ظرایف و دقایق نهفته در حدیث دور بمانیم. ایجاد این مناسبات بر اساس دو قاعده میتواند استوار گردد و به انجام برسد:
الف: ناظرسازی جواب امام به انگیزهی معرفتی سائل؛ چون وقتی کسی سؤالی را مطرح میکند، یک انگیزهی شناختی دارد و چنانچه فقیه به انگیزه معرفتی سائل دست پیدا بکند و بعد به سمت جواب مطرحشده توسط امام رجوع کند و مناسبات بین سائل و امام را کشف کند، میتواند مقصود واقعی روایت را دریابد. البته سؤالکننده انگیزه های مختلفی ممکن است داشته باشد، ما در اینجا بر انگیزههای معرفتی تمرکز کردیم.
این قاعده در چند مورد در کتاب «درسنامهی غناء و موسیقی» به کار گرفتهشدهاست؛ در توضیح این قاعده باید گفت وقتی سائل سؤالی را از امام میپرسد، در ورای سؤال او یک انگیزهی معرفتی نهفته است و گاهی این انگیزه از چنان اهمّیتی برخوردار است که اگر کشف شود، جواب امام به شکل دقیقتر و تعیینکنندهتر شناخته میشود.
همچنین تکنیک «انگیزهشناسی سائل» و راهیابی به مضمون حدیث بر اساس سنجش مناسبات بین جواب و انگیزه در کتاب «درسنامه غناء و موسیقی» بهصورت بارز و تأثیرگذار مورداستفاده قرارگرفته است. بهعنوان نمونه ایشان بر اساس این تکنیک به نقد این دیدگاه میپردازد که از تفسیر شدن «قول زور» به غناء میتوان غناء را صوتِ متضمّن کلام باطل دانست.
به اعتقاد معظّمله جوهر نقد این است که انگیزه نهفته در ورای سؤال سائلان (سائلانی که از تفسیر قول زور پرسیده بودند) شناخت یک امر فراتر از یک مصداق واضح برای قول زور است؛ صوت متضمن کلام باطل، مصداق روشنی است و نیازی به توضیح ندارد.
به گفته ایشان: «چطور اینها از «قول زور» از امام سؤال میکنند، لغت که نمیخواهند بپرسند، پیداست که میخواهند یک مصداق و یک معنای غیرواضحی از این کلام را بفهمند، حالا یا شنیدهاند یا احتمال میدهند و حدس میزنند که چنین معنایی داشته باشد.
ب: ناظرسازی جواب امام به اندیشهی سائل؛ این قاعده دوم توسط برخی از علما همچون امام خمینی و شهید صدر (رضواناللهعلیهما) مورد استفاده بوده است. این قاعده ظرفیت قابلتوجهی را پیش روی فقه میگشاید که میتوانیم از رهگذر آن به دقایق روایی دست پیدا کنیم.
۳-۱. مراجعه به منابع اصلی برای عمل استظهار
سوّمین شیوهای که حضرت آیتالله خامنهای (مدّظلّهالعالی) برای دستیابی به لحنالقول بهکاربردهاند، مراجعه به منبع اصلی حدیث جهت شکلدادن به عمل استظهار بهصورت صحیح و کامل میباشد؛ عمل استظهار یک عمل رایج در استنباطها به شمار میرود. اما ایشان این تعلیق را مطرح میکنند که استظهار در چه محیطی انجام میگیرد؟ آیا این استظهار در مواجهه با حدیث در کتاب فقهی انجام میگیرد یا در منبع اصلی؟ از جمله مؤلفههای روشی معظمله این است که در اخذ روایات، نباید به آنچه در کتب فقهی آمده است بسنده کنیم؛ بلکه میبایست به آنچه در منبع اصلی روایات آمده نیز مراجعه نماییم.
۲- مؤلفههای روشیِ فقه الموضوع رهبر معظّم انقلاب
همان طور که گفته شد، فقه الموضوع به دو دسته تقسیم میشود: ۱. فقه الموضوع وارد فی النص؛ ۲. فقه الموضوع الجدید. از آنجا که «غناء و موسیقی» موضوعی است که در لسان شرع وارد شده است، بحث در مورد آن بر قسم اول متمرکز است. با بررسی کتاب «درسنامهی غناء و موسیقی» به سازوکارهایی دست پیدا میکنیم که در جهت تعیین و تحدید موضوع حکم غنا به کار گرفتهشدهاند مانند؛
الف- استفاده از جامعهی زمان صدور احادیثِ مربوط به غناء و تحلیل واقعیتهای مربوط به غناء و مغنّیههای آن زمان.
ب- بهرهگیری از نگاه تخصصی و استفاده از تحلیل واقعیتهای موسیقی بهصورت تخصصی و تحلیل موضوع غناء بر اساس این تحلیلها. این نکته بسیار حائز اهمیت است که یک فقیه باید واقعیتهای بیرونی موسیقی را بهدقت بشناسد و با سبکهای مختلف موسیقی آشنایی داشته باشد.
۱-۲. مناطشناسی در همه ابعاد مرسوم و مغفول
ج- مناطشناسی یکی از مباحث مهم در فقه است که در مباحث فقهی رهبر معظّم انقلاب منعکسشده است؛ هنگامی که بحث از موضوعات وارده در لسان شارع به میان میآید بحث از مناطات شرعی نیز مطرح میشود؛ این بدان جهت است که «مناط» رابطه تنگاتنگی با «موضوع» دارد و مناطات عمدتاً در درون موضوعات جای گرفتهاند. لذا بحث از مناطات در حریم بحث از موضوعات جای میگیرد. به بیان دیگر مناطشناسی از رهگذر درک عمیق انسان از نصوص شرعی در ارتباط با موضوعِ حکم اتفاق میافتد. به طور خلاصه بر اساس روش اجتهادی حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی) سه نوع تنقیح مناط را میتوان برشمرد:
۱-۱-۲. الغاء خصوصیات داخلی (دستیابی به مناط واقعی)
تنقیح مناط با استفاده از مکانیزم الغاء خصوصیات داخلی؛ یعنی مناطی در یک موضوع نهفته است و پیرامون آن لایههایی از خصوصیتها به چشم میخورد، این لایهها را ما با عمل الغاء و القاء کنار میزنیم و به یک مناط دست پیدا میکنیم. (این نوع تنقیحِ مناط در فقه، فعّال است)
۲-۱-۲. الغاء خصوصیات خارجی (زدودن پیرایه های تحمیلی)
تنقیح مناط با استفاده از مکانیزم الغاء خصوصیتهای خارجی؛ گاهی اوقات موضوعِ وارد در لسان شرع فاقد خصوصیتهایی است که ما میخواهیم القاء کنیم، ادبیات فقهی ما، تراکم اقوال فقهی، کشوقوسهای یک مبحث در طول زمان و در مقاطع مختلف یکسری خصوصیات را به «موضوعِ حکم» تحمیل کرده است.
بهطور مثال در موضوع غناء، با عناصری همچون طربانگیز بودن، آواز ویژه داشتن و ... روبرو میشویم. اما چه کسی تعیین کرده که این عناصر، داخلِ در موضوع غنا هستند؟ آنچه به این عناصر دامن زده است «تراکم اقوال» است که ما نیز بر سر سفره این اقوال نشستهایم؛ نکته مهم این است که ما باید از این تراکم اقوال و خصوصیتها به تنقیح مناط برسیم.
مقصود از خصوصیتهای خارجی، خصوصیتهایی است که در موضوع وارد در لسان شارع از زاویه نگاه عرفی به چشم نمیخورد. اما فعالیتهای فقهی در بستر زمان به هر دلیل خصوصیاتی را پیرامون «موضوع» ایجاد کرده است؛ بهگونهای که امروز ما وقتی موضوع را نگاه میکنیم همراه با آن خصوصیات میبینیم.
فقیه هنگامی که در این خصوصیات نظر میافکند، ممکن است به این نتیجه برسد که واقعیت این خصوصیات چیزی جز پیرایههای بستهشده بر مناطِ واقعی حکم نیست و بهگونهای شکلگرفته که مناط واقعی را از دسترس خارج نموده است. هنر حضرت آیتالله خامنهای (مدّظلّهالعالی) در کتاب «درسنامهی غناء و موسیقی» این است که خصوصیات پیرایهای را کشف کردهاند و سپس به مناط واقعی دست پیداکردهاند.
اگر فقیه در تلاش خود برای شناخت مناط واقعی حکم بتواند از خصوصیات پیرایهای عبور کند، یعنی بتواند با استدلال اثبات کند که این خصوصیتها پیرایههایی بیش نیستند و باید موضوع را از آنها پالایش کرد، بهنوعی تنقیح مناط شکلگرفته است. ما به این نوع از تنقیح مناط بهشدّت نیازمندیم و در فقه کمتر مورد استفاده قرار گرفتهاست.
به عنوان مثال، عناصری همچون عنصر موزونبودن، عنصر طرب و ... در فتاوای فقهای معظّم یا به عنوان مؤلفههای تشکیلدهندهی موضوع حکمِ حرام و یا بهعنوان مؤلفههای تشکیلدهنده ماهیّت یک مؤلفهی مسلّم برای موضوع حکم دخالت داده شدهاند، اما رهبر معظّم انقلاب معتقد است: «مشهور در تعریف غناء «طرب» را قید کردهاند، به نظر ما این قید در معنای غناء هیچ دخلی ندارد، درست روشن نیست از کجا این قید را در تعریف غناء وارد کردهاند؛ اما در هیچیک از روایات، معنای طرب یا اطراب وجود ندارد که ما از آن تعبیر بخواهیم استفاده کنیم.»
۳-۱-۲. تثبیت خصوصیّت (کشف خصوصیتهای مغفول)
سومین نوع از تنقیح مناط، تنقیح مناط بهواسطهی تثبیت خصوصیّت است. یعنی یک خصوصیّتی است که به حال خودش رها شده و نادیده گرفته شدهاست. ما اگر آن خصوصیت را کشف کنیم و بگوییم که اتفاقاً آن خصوصیّت دارای مدخلیّت در موضوع است، این هم تنقیح مناط است. یعنی از راه شناسایی و تثبیت یک یا چند خصوصیّت که مورد توجه واقع نشدهاست، تنقیح مناط صورت می گیرد.
به عنوان نمونه در کتاب «درسنامه غنا و موسیقی» آمده است که، فقها عنصر «لهو» را به عنوان عنصر مقوّم غنای محرّم گرفته اند و آیتالله العظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی) هم این خصوصیت را می پذیرند؛ اما خصوصیّتی در نصّ قرآن کریم وجود دارد که آن خصوصیت، نادیده گرفته شدهاست. به همین خاطر ایشان حکم به حرمت هرگونه لهوی نمی کنند. آن خصوصیّت «اضلال از راه خدا» است.
ایشان می فرماید: «لهوی که در عنوان غنای محرّم مأخوذ است، مطلق «ما ألهی عن ذکر الله» نیست، یعنی هر چیزی که الهاء از ذکر الله بکند، حرام نیست. یعنی در زندگی متعارف ما کارهایی هست که مُلهی عن ذکر الله است مانند مطالعه و آشپزی و پذیرایی از مهمان و.... آن لهوی که اگر غناء متصف به آن شد، حرام می شود لهو «مُضلّ عن سبیل الله» است.» یعنی یک قید در آیه آمده است که در شکل دادن به مناط واقعی حکم، دخالت تامّ و اصیل دارد، اما مورد توجه نبودهاست. این یعنی شناسایی و تثبیت قیدی که مهمل گذاشته شده است.
نظر شما